صفحه تنهایی من ؛)

ساخت وبلاگ
   اوضاع بدک نیست ... حالا حالا ها تا درمان کامل قصد ندارم وبلاگنویسی رو شروع کنم .... درسام رو این یک ماه آخری اصلا نخوندم و روانشناسم با مدیر مدرسه هماهنگ کرد ... همون مشکلی که فکر میکردم ... سندرم قاعدگی، سرترالین هر روز بعد صبحانه ... روانشناسم گفته برم ورزش کنم، من صفحه تنهایی من ؛)...ادامه مطلب
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 32 تاريخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 ساعت: 2:03

!!!راهیان نور!!! کلی اتفاق افتاد بنا به دلایلی با مسول اتوبوسمون چپ شدم با دوستم بحثم شد و کار به گریه کشید سندرم بر خلاف همیشه بعد موعد اومد و داغونم کرد امام رضا و حضرت معصومه و امام حسینم و آقا حمید و خیل ای از شهدای گمنام و غیر گمنام و شونزده تا شهید گمنام مخصوص زیارت کردم؛ زمان زیارت اینا کلی عشق کردم و آرامش داشتم و دلم و ذهنم تماما خالی از دنیا بود؛ فقط آرامش ... با بچه شر کلاسمون تو اتوبوس بحثم شد از سربازا و راوی و ... خیلی خوشم اومد آقای احمدی هم همینطور آقای راوی پسرش رفته سوریه ، بچه هم داشته ... خود آقای ابراهیم پور تو بدنش ترکش مرکش داره ... می تونستم کلی توضیح بدم و بگم از حالم و گریه هام و بد بودن های اطراف و شاید خودم اما ...  گفته بودم حالت خلا دارم یبارم تابستون تو وبلاگ گفته بود گاهی حسی بهم دست میده که انگار هیچ هیچ هیچ حسی ندارم ببینید حالت دومی حالتیه که انگار شما گاز درون توپ خلاء هستید، ساکن و کاملا بی حس؛ اما حال این یکی دو ماه من هر چند وقت یکبار طوریه که انگار من خود اون توپ خلا ام و بهم فشار وارد میشه اما در کل ساکنم(تش صفحه تنهایی من ؛)...ادامه مطلب
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 8:54

خلاصه اتفاقاتبعد مدرسه مامان و بابا اومدن دنبالم و رفتیم ماهک کلی چیز میز خوراکی خریدیم از جمله شامپو ضد شوره سینره و صابون نارگیلی داو و خرما با گردوی بسته بندی شده؛ وسایل ساک رو که جمع میکردم مامانم ازم فیلم گرفت، مامانم رفتارش عجیب شده بود انگار با اینکه نگران بود اتفاقی برام بیفته یه چیزی ته دلش میگفت که منو به این سفر بفرسته؛ وارد حسینیه شدم ، روضه خوندنشون دلم رو به درد آورد و یادآور شد؛ با بچه های بزرگتر از خودم آشنا شدم و اونجا حدود 80 درصد بچه ها یا اصلا مقید نبودند یا حجابشون بد بود و آرایش داشتن و چادر اصلا روی سرشون معنی نمیداد، ساک خیلی سنگین بود با خودم و به دوست بزرگتر از خودم که دختر خوب و مهربونی بود (چند بار) به شوخی گفتم که اینهمه برادر سرباز هست یکدومشون نمیان کمک کنن، عجب آدمین ها ؛ بعدش یادم اومد که ساکم چرخ داره و کلی پیش دختره باهم خندیدیم و گفتم از هوش زیاده، نمیدونه چجوری فوران کنه اینطوری نشون میده ... ساک گذاشتم بخش پایین اتوبوس و سوار شدم، کنار ساغر(بچه عجیب و نسبتا شر و کاملا بیخیال کلاس) مجبور شدم بشینم، س. و م. (دوستای نزدیکم) رفتن کنا صفحه تنهایی من ؛)...ادامه مطلب
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : راهیان نور,راهیان نور چیست,راهیان نور دانش آموزی, نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 30 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 8:54

حالم خوب نیست ...

 سرم درد میکنه و ...

خدا خداجان ...

یا حق...

به امید تو ...

 

صفحه تنهایی من ؛)...
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 23 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 8:54

فاطمه، قسم میدمت به مهربونیات که بعد درس ها می تونی بیای سر وبلاگ،

باشه؟!

- باشه

چیکار میخوام بکنم؟ میخوام هر روز از ساعت سه تا ده و نیم شب یکسر

درس بخونم(طبق اولویت ها)

حالا هر چی شد، شد؛ برام مهم نیست؛ سپردم به خدا ...

-----

آهنگ های فریدون آسرایی رو گوش میدم ... شش و سه دقیقه صبح

صفحه تنهایی من ؛)...
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 27 تاريخ : شنبه 20 آذر 1395 ساعت: 8:54

نفس عمیق فاطمه میدونم حال منو نداری کاری ندارم ... آقاهه گفت قرآن و استغفار شیطان رو دور میکنه اگه یه وقتی حالت بد بود و کار بدی مرتکب شدی حالا هر چی دروغ گفتن و بیخودی سر مامان داد زدن یا قضا شدن نماز فرار نکن، قبولش کن و برگرد برگرد و بدون، خدا تو رو می پذیره فاطمه هر وقت خسته شدی یه نفس عمیق بکش و فکرای اضافی رو بیرون کن کلاس هفتم که بودیم، نمره برات مهم نبود منو ببین! فکر کن هنوزم راهنمایی هستی و نمره مهم نیست یاد بگیر، یادبگیر و امتحان ها هم برای تو یجور اطمینان خاطر از چیزایی که یادگرفتی باشه یاد بگیر برای یادگرفتن بخون فاطمه قرآن بیشتر بخون، بعد نماز می تونی بخونی نترس نترس فاطمه چشماتو ببند به آینده الان، الان رو ببین بچه های دیگه، ساغی و ... نمره ها و حرفای دیگه رو بریز دور نگران نباش نگران نباش، پس اول درس کتاب جزوه تست برو ببینم چه میکنیفردا صبح ساعت چهار بیدار شو تا زمان مدرسه دینی رو کلا راحت کن تو مدرسه زنگ آخر جزوه شیمی رو بگیر کاملا یادت باشه دفتر آرایه های ادبی و دستورات رو بدی خانم ادبیات بررسی کنه اومدی خونه نباید بخوابی تا سه می تونی سر وبلاگ باشی بعدش تا چهار در حد صفحه تنهایی من ؛)...ادامه مطلب
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نفس عمیق download,نفس عمیق iranproud,نفس عمیق, نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 11 آذر 1395 ساعت: 2:34

امیدوارم کار سیبیلاتون به بند کشیدن، نکشه!

همین!!

همین!!!

همین!!!!

صفحه تنهایی من ؛)...
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 53 تاريخ : پنجشنبه 11 آذر 1395 ساعت: 2:34

اممممم

بخوابیم!؟

بخوابیم!

فقط خدایا یه چیزی

بین خوابای رنگارنگ دیشب و بعضی از شبای عمرم

میشه یه آشنای خوب بیاد؟

مثلا یکی از فرشته ها،آقا حمید یا یا محسن

مامان بزرگ یا بابابزرگ یا اصلا زهرا.ج البته یه خواب شیرین

اهممم، بازم هرچه خودت صلاح بدونی

همین ... :)

آره همین ....

صفحه تنهایی من ؛)...
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : آیا خوابیدن باعث چاقی میشود,آیا خوابیدن چاق میکند,آیا خوابیدن لاغر میکند, نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 11 آذر 1395 ساعت: 2:34

اوضاع درسی بدجوری ناجوره! خلاصه دیگه امروز نمرات ادبیات و فیزیک مثل پتک آخر به سرم کوبیده شد معمولا همینه، حتما باید کار به جای حساس بکشه تا بفهمم عقب افتادم دختر بده با دختر خوبه ینی س.، افتادن رو دور! ینی من از لیست به اصطلاح شاگرد اول ها خارج شدم که هیچ! از متوسطا هم پایین اومدم؛ زنگ آخر تو نماز خونه، دلگیر نشسته بودم و تو فکر بودم که برنامه ریزی هامو درست کنم و بیام تو وبلاگ اینا رو بگم و وضعم رو مشخص کنم و ... که .... که یهو ... خانم فضول وارد نمازخونه شد، اومد پیشم گفت: فاطمه، زیست فناوری شرکت کرده بودی؟!   یه چیزی یه حسی بهم گفت رتبه آوردم خودمو جمع کردم و عقب رفتم و گفتم: چی شده؟ دروغ نگو ...   انگار میدونستم میگه رتبه آوردی و بعدشم من باورم نمیشه گفت: تبریک میگم تو و گروهتون رتبه دوم کشوری آوردید   عین یه جرقه پریدم بالا و دوباره نشستم، چند بار اینطوری شدم و تو پوست خودم نمی گنجیدم و... کار شاقی هم نکرده بودیم و شانسی بود اما همینشم خیلی خوشحال کننده بود؛ اصلا سرحال اومدم؛ --------------------------------- گند زدم! سعی کردم که این کلمه رو به کار صفحه تنهایی من ؛)...ادامه مطلب
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 11 آذر 1395 ساعت: 2:34

بیفتم رو دور درس خوندن خیلی خوب میشه

این دور طوریه که به غیر از خواب نباید بیش از پنجدساعت از آخرین باری که درس خوندی

بگذره

وقتی اینطوری بشه میفتم رو غلتک و دیگه وبلاگ چی میگه؟!؟!

حال ندارم اینا هم هی حرف میزنن

اههه....

برم حلیم بخورم یکم گلو دردم بهتر بشه

خداجان...

فدا مدا! میشه امشب خوابای قشنگ برام ردیف کنی؟ قشنگ ها؟! خداجون خودت بندازم رو

غلتک، درستم کن ...

صفحه تنهایی من ؛)...
ما را در سایت صفحه تنهایی من ؛) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5khodajust147 بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 11 آذر 1395 ساعت: 2:34